مخزن الاسرار



چند وقت از آخرین پستی که گذاشتم میگذره؟ شاید تقریبا 1 سال پیش بود که داشتم دو دو تا چهار تا میکردم که برم یا بمونم؟ برای آیندم چه تصمیمی بگیرم؟ از یه سال پیش تا الان، و بعد از این که تصمیم گرفتم برم خیلی اتفاقا افتاده. خیلی تصمیم ها گرفته شده و تو این مسیر خیلی چیز ها یاد گرفتم.

چند هفته پیش بود که نامه پذیرش دانشگاهی که خیلی دوست داشتم برم واسم اومد. تو اوج ناامیدی و خستگی سفر یهو ایمیل اومد و دنیا رو برام زیر و رو کرد. 

اولش خیلی خوشحال بودم. به دلایلی که تصمیممو گرفته بودم فک میکردم و خوشحال بودم که بالاخره موفق شدم به هدفم برسم. خدا رو شکر کردم که موفق شدم یه بار دیگه به چیزی که تو ذهنم بود نزدیک بشم و تقریباً همه چیز رو مطابق میلم ببینم. بعد که گدشت تا الان. چند روز پیش بهترین دوست دوران دانشگاهم هم تصمیمشو گرفت و پیشنهاد یه دانشگاه دیگه رو قبول کرد. از همون لحظه انگار دنیا رو سرم خراب شد! فکر تنهایی ای که اونجا باید تحمل کنم و زندگی بین آدمای غریبه واقعا دنیا رو برام تیره و تار کرده. میدونم راه طولانی و سختی در پیشه ولی این که اینطوری به یک باره همه ی ارزشام رنگ باختن و مهم ترین چیز زندگیم دوستی هایی شد که داشتم و دارم و قراره در آینده از دست بدم خیلی برام عجیبه. خلاصه الان ترکیبی از احساسات متناقضم. نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ و نمیدونم باید چطور با این موضوع کنار بیام. 

با این حال، مفهوم جالبی که به شدت ذهنمو درگیر کرده بحث انتخاب کردن و تصمیم گیری هست. این که چطور هر تصمیمی که ما میگیریم از گذشته متاثر شده و چطور روی آینده تاثیر میذاره. تاثیری که قاعدتا بعذا باعث احساس خوشحالی یا پشیمونی میشه. اگرچه اون چیزی که آینده داره برای ما نامعین و مبهم هست، ولی چیزی که الان در مورد آیندم مطمئنم ناراحتی و پشیمونی بابت از دست دادن دوستای خوبم تو ایران هست.



زمانی عقیده داشتم که هر کس برای هدفی آفریده شده. یه نفر برای این که بسکتبالیست خوبی بشه. یه نفر برای این که فوتبالیست خوبی بشه و یه نفرم برای این که دانشمند خوبی بشه! البته الان هم نتایج تحقیقات چیزی شبیه به همین موضوع رو نشون میده. این که در واقع استعداد های ذاتی افراد به گونه ای هست که اگه هدف خاصی رو که از نظر جسمی و ذهنی و روحی متناسب با خلقتشون هست دنبال کنن به موفقیت های بزرگی می رسن. خب پس قبل از هر چیز باید ببینیم تو چه چیزایی خوب هستیم؟ بعد متناسب با اون چیزی که خوب هستیم رویایی داشته باشیم و با تلاش رویامونو به تحقق برسونیم. مثلا من هیچ وقت نمیتونم رویای یه مدل خوب شدن رو داشته باشم. یا نمیتونم رویای یه فوتبالیست خوب شدن رو داشته باشم. البته به جز پاره ای از مسائل ذاتی بقیه مهارت ها و استعداد های اکتسابی رو میشه به دست آورد. فقط تلاش بیشتری میخواد. نمونه ی بارزش مسی و رونالدو هستن. یه نفر با استعداد بالا و یه نفر با تلاش زیاد. که هر دو هم در یه سطح هستن تقریبا. قاعدتا اگه مسی از استعدادش استفاده نمی کرد و متناسب باهاش تلاش نمی کرد و اگه رونالدو هم برای رسیدن به رویاش بیشتر از مسی و بقیه تلاش نمی کرد هیچ کدومشون به این جایی که الان هستن نمی رسیدن. حالا یه لحظه یه مسی با تلاش رونالدو رو تصور کنید! اگه کسی که استعداد خوبی در یه زمینه ای داره آدم تلاشگری باشه واقعا به درجات بالایی از اون چیزی که میخواد که همون رویاشه می رسه. پس قانون  اول اینه که برای رویایی که داری تلاش کن. قانون دوم اینه که اگه تو مسیر رسیدن به رویات دیدی استعدادی داری و به نتایجی هم رسیدی مغرور نشو و بیشتر تلاش کن تا با سرعت بیشتری و کیفیت بهتری به هدفت برسی. قانون سوم هم اینه که همیشه مراقب سلامتیت باش!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها